واقعیت چیز دیگری را میگوید !
به بهانه پاسخ به نوشته های حسین مرادبیگی
سیروان قادری

اخیرا، حسین مرادبیگی، از رهبری حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست، در دو نوشته ("انتظار بیشتری از این سنت ظاهرا بیهوده است"  و "حزب "اتحاد کمونیسم کارگری" این تناقض را چگونه توضیح میدهد؟")، به تحلیل و نقد سیاست برخی سیاستهای حزب اتحاد کمونیسم کارگری پرداخته است. شخصا احترام بسیار زیادی برای حسین مرادبیگی (حمه سور) قائل هستم. اما متاسفانه باید بگویم که ایشان در این دو نوشتۀ تحلیلی، عمدا، واقعیاتی را از قلم انداخته اند که بیان آنها میتواند به روشنتر شدن "ابهامات موجود" در خصوص پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری و مشخصا شکست پروژه " پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حکمتیست"، کمک کنند. از آنجا که این نوشته ها، بر خلاف ظاهر شخصی بودنشان، بیان واقعی مواضع رهبری حزب حکمتیست نیز میباشند، تلاش کرده ام تا به گونه ای همه جانبه به این موضوع بپردازم.
جهت اطلاع خوانندگانی که موضع را تعقیب نکرده اند، ذکر چند نکته را لازم میدانم. کمیته مرکزی حزب اتحاد کمونیسم کارگری، در فوریه 2008 هیات پنج نفره ای را موظف کرد تا علیرغم اختلافات نظری معین و اعلام شده ای که با برخی سیاستهای حزب حکمتیست وجود داشت، پروژه اتحاد "حزب اتحاد کمونیسم کارگری" با "حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست" را از نظر نظری، عملی و تشکیلاتی مورد بررسی قرار دهد و نتیجه را به اطلاع کمیته مرکزی برساند. پس از تصویب و علنی شدن این قرار ، مباحث و تحلیلهای بسیاری (موافق و مخالف ) در این خصوص در گرفت. پس از آن هیات دایر حزب اتحاد کمونیسم کارگری در پاسخ به برخی اظهار نظر و تحلیلهای بغایت سکتاریستی برخی، این چنین نوشت : " اولين و مهمترين سوالى که مطرح شده است مفهوم "اتحاد" و روندى که مستلزم آنست و يا "پيوستن" ما به حزب حکمتيست است. مساله ای که قبل از تصويب قرار در هيات دائر و جلسه دفتر سياسى حزب مطرح شد٬ نه اتحاد دو حزب در يک موجوديت ثالث و روندى که براى چنين امرى ضرورى است٬ بلکه پيوستن ما بعنوان يک حزب سياسى به حزب کمونیست کارگری - حکمتيست و تداوم مبارزه ما در يک حزب واحد و متحد کمونيستى کارگرى بود. ما نه خواهان حقوق ویژه هستیم و نه ورود به يک روند نازل امتيازگيرى و امتيازدهى، مذاکره و چانه زنى برسر اين نوع مقولات را در شان خود و به نفع کمونيسم و موقعيت هر دو حزب میبینیم.این استنباطات ربطی به کمونیسم کارگری و حزب اتحاد کمونیسم کارگری و حکمتیست ندارد. ما تاکید میکنیم که هدف مشترک رهبرى حزب ما٬ مستقل از اينکه هر رفيقى در تبیين خود اين اقدام را در چه چهارچوبى می بيند٬ پيوستن به حزب حکمتيست است " ، "و بالاخره بحث پيوستن ما به حزب حکمتيست علیرغم این فرض مطرح شد که ما با برخی از سياستهای مصوب حزب حکمتیست، از جمله "منشور سرنگونى" اختلاف داريم. برخی از اعضای رهبری حزب نظر خود را در این زمینه در نشریات و سمینارهای مختلف بيان کرده اند. علاوه بر این ما به ارزیابی و موضع گیری متفاوت خود و حزب حکمتیست در قبال پراتیک "فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری " واقفیم. در این زمینه نیز نظر خود را قبلا طی بیانیه هایی اعلام کرده ایم . اما امروز نه ضرورتی به طرح مجدد این اختلافات می بینیم و نه این اختلافات را مانعی اساسی برای در دستور قرار گرفتن پروژه پیوستن به حزب حکمتیست از جانب خود میدانیم. تاکید ما اينست که اين حد از اختلاف تاکتيکى نميتواند و نبايد این دو حزب را از هم جدا نگهدارد. توافقات استراتژيک ما اساسى تر و پایه ای ترند. منافع فورى جنبش کمونيسم کارگرى اساسى تر است. وجود یک حزب بزرگ و متحد مارکسيستى و انقلابى که نقطه اميد کمونیسم و کارگر است، برای ما اساسى تر است. گسترش تلاش در سازماندهى انقلاب کارگرى و سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار فوری یک جمهوری سوسیالیستی، اساسى تر است ".
در پاسخ به تلاش و اقدامات عملی حزب اتحاد کمونیسم کارگری، در راستای پیشبرد پروژه "اتحاد صفوف کمونیسم کارگری"، رهبری حزب حکمتیست با پیش آوردن اختلافات گذشته و حتی پخش مجدد این اسناد (اسناد مربوط به اختلافات دوران انشعاب حکمتیست از حزب کمونیسم کارگری در سال 2004 ) در میان کادرهای حزبشان، تلاش کرد تا بر دامنه تفرقه، جدایی و نفرت پراکنی در جنبش کمونیسم کارگری بیافزاید. رهبری حکمتیست در ارزیابیشان از حزب اتحاد کمونیسم کارگری و " پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری " ، اینگونه مینویسد : " حزب اتحاد کمونيسم کارگرى از نظر سياسى و نظری در همان سنت چپ حزب کمونيست کارگرى قرار دارد و تا اينجا نزديکی خاصی به حزب ما ندارد. از نظر ما مادام که اين جريان به نقد جدی ای از رويکردهای فکری و سنت سياسی چپ حاکم بر حزب کمونيست کارگري نرسد نزديکی ويژه ای با ما نخواهد يافت، حزب "اتحاد کمونيسم کارگری" پرچمی براي جمع آوری "مخالفين" و "ناراضيان" در حزب کمونيست کارگری و حزب حکمتيست است. چنين حزبی از حد يک جريان محفلی بی آينده عبور نخواهد کرد، سياست ما در قبال اين حزب همان سياست ما در قبال حزب کمونيست کارگری است: نقد جدی مبانی نظری و سياسی، نقد روش های عملی سنت چپ ناسيونال- پوپوليست است". همچنین خالد حاج محمدی ، از طرف رهبری حکمتیست این چنین مینویسد (آوریل ٢٠٠٨ ) : "من در نوشته قبلی ام به روشنی گفته ام که پروژه ای تحت عنوان پیوستن یا اتحاد با حزب اتحاد در دستور ما نیست. دلیل این هم وجود اختلاف نظر های جدی میان دو حزب است. ما دو خط دو سنت و دو سیاست متفاوت را نمایندگی میکنیم.  ما گفتیم خود را با این رفقا و حزب کمونیست کارگری متعلق به یک سیاست و یا یک جنبش نمیدانیم. لذا جمع کردن دو جریان با دو هویت متفاوت و بعضا متضاد در یک حزب، به زیان هویت کمونیستی ما و رقیق شدن تمایز سیاسی حزب ما با جریانات دیگر است. ما این تمایز را نقطه قدرت حزب و جنبش مان میدانیم و رقیق شدن آن را به نفع کمونیسم نمیدانیم". .
با این مقدمه کوتاه ، وارد بحث اصلی و پرداختن به  پنهان کاری رهبری حکمتیست در بیان واقعیات ، میشوم.
دلائل واقعی شکست "پروژه پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب حکمتیست" ، آنچه که حزب حکمتیست پنهان میکند!
همانطور که در مقدمه مطلب ذکر شد، رهبری حزب حکمتیست، تلاش کرد تا به هر طریق ممکن، مانع از عملی شدن این پروژه شود. ابتدا، حزب حکمتیست اعلام کرد که  "این دو حزب، در بسیاری موارد اختلاف نظر سیاسی و استراتژیکی با هم دارند" ، اما ذکر وجود این اختلاف نظرات، نمی توانست حتی کادرهای حزب حکمتیست را در رد کردن این پروژه، قانع کند. زیرا این درجه از اختلاف (عمدتا بر سر برخی مواضع)، هم مقوله تازه ای نبود و هم موضوعی طبیعی دریک حزب سیاسی کمونیستی کارگری بود و نمیتوانست مانعی جدی بر سر راه تحقق این پروژه باشد"و همچنين رهبري حزب اتحاد كمونيسم كارگري به روشني به اين استدلالات غير موجه و بي ربط پاسخ داد  كه در ادبيات چند ماهه ي گذشته حزب به خوبي منعكس است. در نتیجه رهبری حکمتسیت نیازمند ابزاری قدرتمند تر بود تا ضمن پنهان کردن واقعیت، "نه" ی از قبل آماده خود را به زبانی سیاسی عنوان و رو به جامعه و کادرهایشان اعلام کند. در قدم بعدی، رهبری حکمتیست اعلام کرد که سیاست پیوستن احزاب به حکمتیست مغایر با اصول حزبشان است و احزاب و محافل نمیتوانند به صورت جمعی به حکمتیست بپیوندند. بیان این موضوع هم پنهان کردن اصل ماجرا بود و حتی رهبری حکمتیست را هم دچار تناقض کرد. مدتی قبل از بیان این موضوع، بهرام مدرسی ، از رهبری حکمتیست در مقاله ای این چنین مینویسد :
" عضویت در حزب حکمتیست ها!
حزب حکمتیست ها خوشبختانه حزب سیاسی بازی است که از کسی برای عضویت در آن امتحان ایدﺋولوژیک نمیگیرد. صرف قبول اهداف و سیاست های این حزب برای عضویت در آن کافی است. روشن است که فراخوان ما به همه کس پیوستن به این حزب است و این شامل دوستان فراکسیون (فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری) هم میشود و نه تنها این بلکه سازمان ها و مجامع سیاسی مخلتف هم میتوانند مثل رفقای شورای انقلابی سوسیالیست های ایران – حکمتیست٬ خود را در دایره اهداف این حزب٬ متعلق به حزب و جنبش حکمتیست ها بدانند" .( تاکیدات و عبارت داخل پرانتز از من است).
تناقض سردر گمي رهبري حكمتيست در بيان اتخاذ سياستهاي يك شبه شان در برخورد با پروژه اتحاد با حكمتيست و همچنين پوشاندن دلايل واقعيه سرباز زدن رهبري اين حزب از پرداختن به اين پروژه را در اينگونه نوشته ها ميتوان به روشني ديد .و اما ماجرای " رفقای شورای انقلابی " چیست؟ ماجرا از این قرار است که یک مجمع ، به صورت جمعی ، تصمیم به پیوستن به حزب حکمتیست میگیرند ، برای روشنتر شدن موضوع به قسمتی از اطلاعیه پیوستن این مجمع اشاره میکنم :
 " ما فعالان جوانان سوسیالیست ایران به عنوان یک گرایش سوسیالیست انقلابی، پس از دو سال فعالیت مسقل بر محور ، نشریه " چه باید کرد؟" و به دنبال بحث های اخیر فعالان خود ، به این باور رسیدیم که اکنون زمان تقویت نیروهای کمونیستی و اتحاد آنها برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ، بیش از پیش فرا رسیده . از این رو، با برسی نیروهای کمونیستی و کارگری موجود ، حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست را به علت داشتن دموکراسی درونی و فعالیت مستمر ضد رژیمی ، انتخاب کردیم ، تا فعالیت سیاسی خود رادر کنار این حزب ادامه داده و صفوف کمونیستها را تقویت کنیم" . این اطلاعیه می افزاید: " به اعتقاد ما ، اتحاد صفوف نیروهای  کمونیستی در این دوره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و ما قصد داریم سهمی در این راستا ایفا کنیم . به امید اینکه این روش ، سابقه نوینی برای سایر گرایشهای مشابه برای الحاق به "حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست باشد" .
و همچنین توجه خوانندگان این نوشته را به بخشی از پیام شادباش کوروش مدرسی ، لیدر حزب حکمتیست ، به مناسبت پیوستن جمعی این تشکل به حزبشان ، جلب میکنم :
"رفقای شورای انقلابی جوانان سوسیالیست به حزب حکمتیست خوش آمدید!
شورای انقلابی جوانان سوسیالیست ایران اعلام کرد که در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری سوسیالیسم در کنار ما خواهد بود. این رفقا با این تصمیم تاریخ ساز صف مبارزه برای آزادی و برابری و برپائی حکومت کارگری را تقویت کردند. از طرف تمامی اعضای حزب کمونیست کارگری ، حکمتیست رسما ،به این رفقا رسما خوش آمد میگویم و دستشان را به گرمی میفشارم.
اما اهمیت این اقدام تنها به این واقعیت محدود نمیشود. این اقدام حرکتی مهم در جهت ایجاد یک حزب سیاسی کمونیستی است. ایجاد یک حزب سیاسی و اجتماعی کمونیستی و نه یک فرقه ایدئولوژیک که همواره ضعف اساسی ای جنبش کمونیستی - کارگری در ٦٠ ، ٧٠ سال گذشته بوده است، و فائق آمدن بر این ضعف یکی از اهداف اساسی کمونیسم منصور حکمت و حزب حکمتیست بوده و هست. اقدام رفقای شورای انقلابی جوانان سوسیالیست، همچنین اشتراک مساعی در این هدف بزرگ است.  
اصول سازمانی و موازین حزب کاملا روشن است. اما در سطح عملی حزب ما در مقابل یک چالش، یک آزمایش تاریخی مهم قرار دارد. سوال تعیین کننده اینست که چگونه قادر خواهیم بود در عمل یک نمونه موفق از یک تحزب سیاسی باز، غیر سکتی، اجتماعی و کمونیستی را بدست دهیم؟ آیا میتوانیم راهی را باز کنیم که هر انسانی که خود را در آرمانهای برنامه یک دنیای بهتر شریک میداند بتواند مبارزه اش در این راه را در این حزب متمرکز کند؟  
ما باید در این آزمایش پیروز شویم. راه دیگری نیست. این حزب و این جریان باید بتوانند نیروی انسانهایی که در آرزوی دنیای بهتر طبقه کارگر شریک هستند را به هم گره بزند و به قدرت شکست ناپذیر طبقه کارگر در صحنه جامعه و سیاست ایران مادیت ببخشد. این حرکت باید مدل موفقی ارائه دهد تا محافل و جریانات کمونیست دیگر هم بتوانند به صفوف حزب حکمتیست بپیوندند". (تاکیدات از من است)
لازم به ذکر است که این تشکل ، اندکی پس از پیوستنشان به حکمتیست ، این حزب را مورد انتقاد قرار دادند و جمعا از حکمتیست کناره گیری کردند و در اخبار بدین گونه اعلام شد (نام نویسنده را متاسفانه پیدا نکردم ، اما منبع آن ، وبلاگ خبری سازمان جوانان کمونیست این حزب است) : "شورای  انقلابی  جوانان سوسیالیست از همکاری با حزب  حکمتیست انصراف داد. اینکه این شورا واقعا چند نفر بودند و هستند نمی دانم. اما گویا  این جریان بارها خواسته  مسایل و طرحهای مختلف را ارایه نماید که به زعم  این جریان با دیوار بوروکراسی  درون حزبی مواجه شده است. کورش مدرسی در  زمانی که این “شورا” به حزب شان پیوسته بود  چنین  کاری را تاریخ ساز دانسته بود و اعلام کرده بود  که اکنون ما باید از جریانات فرقه ای و سکتی خارج شویم و فصل نوینی را در تاریخ حزب داری شروع کنیم. و همین طور اعلام کرده بود که تمام پروسه  نزدیک شدن این شورا به حزب را شفاف اعلام میکند (کورش مدرسی و مطلبی تحت عنوان رفقای شورای انقلابی سوسیالیست به حزب حکمتیست خوش امدید).اما اکنون این شورا به بهانه عدم شفافیت و عدم  میل به همکاری از جانب حزب حکمتیست، انصراف خودش را اعلام کرده است".
حزب حکمتیست و کوروش مدرسی حق دارد بگوید که ما اکنون ويك شبه در قبال "حزب اتحاد کمونیسم کارگری" موضعمان را عوض کرده ایم.حزب حكمتيست ميتواند بگويد كه رفقاي شوراي انقلابي جنبش ما بودند اما دوستان حزب اتحاد كمونيسم كارگري در جنبش ديگري سير ميكنند هیچ انتقادی به این تغییر موضع نیست بلکه مسئله اساسی پنهان کردن واقعیت این تغییر موضع است.
در چند سطر بالا تلاش کردم تا غیر واقعی بودن استدلال رهبری حکمتیست در خصوص عدم پذیرش " حزب یا محفل به صورت جمعی" به حزبشان، و استفاده از این قضیه برای به شکست کشاندن "پروژه اتحاد با حکمتیست" ، را نشان دهم.
دلایل واقعی چیست و چرا از دید ما سکتاریستی است ؟
برای رهبری حکمتیست ، این پروژه از قبل منتفی بود. نه تنها منتفی بود که خطرناک بود. گویا نمک پاشیدن روی زخمهایشان بود. زخمهایی که از نفرت و کینه فردی ناشی میشد.گويا جرياني پيدا شده بود كه امده بود تا مواضع اصولي و كمونيستي كارگري را به خط اصلي در حزب حكمتيست تبديل كند(كه به مذاق رهبري اين حزب خوش نيامد). نزد این رفقا مصلحت و منافع جنبش کمونیسم کارگری و مبارزه طبقاتی در مقابل این کینه های شخصی، هیچ جایگاهی نداشت. مسئله اساسی بر سر کینه توزی و تصفیه حسابهای شخصی بود ، آن هم به قیمت گزافی که تاریخ در مورد آن خواهد نوشت.
بهرام مدرسی، از رهبری حکمتیست، در اوایل آغاز بحث "پروژه اتحاد کمونیسم کارگری" مسایلی را مطرح میکند که بنظرم صادقانه پرده از پنهان کاری رهبری حکمتیست بر میدارد. ایشان اینگونه مینویسند :
"درمورد بعضی از دوستان فراکسیون به نظر من اینجا یک اما وجود دارد! آنجا که شکایت شخصی از کسی به دلیلی وجود دارد٬ عضویت این فرد به نظر من منوط به جواب دادن به این شکایت خواهد بود. عضویت کسی که در محله اش شاکیانی از او چه از مردم محل و چه از اعضای دیگر حزب وجود دارد٬ به هر دلیل٬ دزدی٬ جرم یا غیره٬ منوط به جواب دادن به این شکایات است. این جاهم در مورد بعضی از رهبران این فراکسیون به نظر من همین صادق است ، مواردی از این شکایات :
- دزدیدن انجمن مارکس
- عدم پرداخت بدهی های به حزب حکمتیست ها
- شکایت از حزب بعلت انتشار آثار منصور حکمت .
- اتهام دزدی زدن به رهبری حزب درمورد ربودن هارد دیسک منصور حکمت
- اتهام همکاری با حجاریان
سه تن از اعضای این فراکسیون از جمله کسانی هستند که به کرات حزب حکمتیست ها را به همکاری با جریان حجاریان متهم کرده اند٬ این اتهام قبل از بررسی هر تقاضای عضویتی به نظر من باید فورا و رسما پس گرفته شود و از حزب در این رابطه معذرت خواهی شود" !
ای کاش رهبری حکمتیست به جای، دلیل و تئوری سیاسی ساختن، همانند بهرام مدرسی، صادقانه کینه های شخصیشان را عنوان میکردند. ای کاش توان گفتن این را داشتند که پشت تمام حرفها و تئوری هایشان چه نفرت و کینه ای خفته است که حتی حاضرند منافع جنبشی را نیز فدای آن کنند.
حزب اتحاد کمونیسم کارگری، با تمام کادرها و اعضایش، نه تنها هیچ ابهام و تناقضی در عملکرد سیاسی اش نمیبیند بلکه "پروژه اتحاد کمونیسم کارگری" و تلاشش برای فائق آمدن و نقد و عیان کردن سکتاریسم درون جنبش کمونیسم کارگری را از دست آوردهای مهم نظری و عملی خود میداند و از آن دفاع میکند. ما متاسفیم که این پروژه در اٽر تلاشهای سکتاریستی بخشی و یا کل رهبری این حزب به شکست کشانده شد. این شکست ناشی از نادرستی تلاش برای اتحاد صفوف کمونیسم کارگری نبود، ناشی از سیاست سکتاریستی و هراس رهبری حزب حکمتیست بود. اینها بازیگران زمینهای کوچک اند. رهبری این حزب نشان داد که توان شکل دادن به یک حزب بزرگتر، غیر فرقه ای، و سیاسی را ندارد. منافع حقیر و سکتی راهنمای عملشان است. واقعیت این است که همین تجربیات دوره اخیر حزب حکمتیست نشان میدهد که چگونه این حزب از مواضع کمونیستی کارگری در دوران اخیر دور شده است. بطوریکه این حزب اکنون ربط چندانی به جنبش اعتراض سوسیالیستی کارگر ندارد. این حزب ادعاهای زیادی دارد، اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد. بر خلاف ادعاهای رهبری این حزب، حزب حکمتیست در همان راهی پیش میرود که حزب کمونیست کارگری به رهبری حمید تقوایی گام برمیدارد. تشابهاتشان بیشتر از تفاوتهایشان است. امروز راه کمونیسم کارگری را باید با نقد خط مشی رهبری این دو حزب هموار کرد. این جوهر تلاش حزب اتحاد کمونیسم کارگری است.
سیروان قادری
8 سپتامبر 2008